-
شهر
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 22:36
به نام خدا باشی یا که نباشی این شهر حوصله اش سر نمی رود هرگز
-
وفور خدا
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 22:38
به نام خدا به رقص شاپر کها برکت داده شدم فضا در انحصار معصومیتم ماند حس تماشا سطر شد آنی اکسیر خالی حضور تو را سرکشیدم مست شدم به بهانه ی خاموشی یک شمع، اسارت قلب سرکشت خواستم و به آسانی آفرینش مستجاب گردیدم در رگهای سبز حضور میان استیصال چشم و زمان زیر آفتاب بی پایان هستی و در وفور دردانگی ام به پیشگاه خدا
-
دعا
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 17:03
به نام خدا بهانه ای برای ماندن بیابد و زبانش محکوم زیبایی معصیت سحرانگیز خواستن باشد نگاهش را با سوز سرخ تیغ وجدان تلالو دهد آنک که وقت رفتن بود او بایستد عشق را بایستد نیاز را بایستد گناه را بایستد تا که به تماشا نشینمش جلادوار و دم بر نه آرم میثاقم استقرار بخشم مردمان این وادی از تکرار پرده ی غمبار ترس و قاعده خسته...
-
من صدای تو باشم
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 22:01
به نام خدا دیدی؟! فاصله ی میان واژه هایی که بی حضور باور تو سرگرم خشم بودند و عصیان تا صدایی که تو را خواهد خواند زین پس عاشقانه و تسلیم «جوانی» بود! باور نکن! حاشا کین بستر بیمار به تنگ آمده ـ از بوی کهنه ی روزنامه های خبر زده وز بسیاری صبر خویش در حفظ مدار تعهد خود برای تقدیم آفتابی ملایم به داستان بی پایان آدم و...
-
اول
جمعه 21 مهرماه سال 1391 14:54
به نام خدا و هوالآخر و هوالاول