و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

انکار پرواز

به نام خدا


امروز

 ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺁﻣﺪﻧﺪ

ﺍﻓﻘﻬﺎ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ

ﻏﺮﻭﺏ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ

ﻧﺴﻴﻢ ﺷﻼﻕ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﻨﻢ ﺩﺭﻳﺪ

ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﺭﻫﺎﻱ ﺑﺎﺯ ﻗﻔﺴﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ

ﻣﺎﻧﺪﻡ

ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ