و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

دلیل دره

به نام خدا

تو را همه هرجا که بودند به یاد آوردند

من اما یادت را برداشتم و با خود به دره ای مغرور و معترض بردم

که گویی  سکوت ازلی ترین و اصیل ترین پیامش بود

و گویی تمام آن شکوه ترس انگیز

از درزهای خیال بی امان من

بیرون تراویده بود

_که اگر خدا بودم

بی تردید و خطا

همین طرح حیرت انگیز را 

تا که اولین عشقبازی دربهت و ناچیزی تحقیر آمیز ابلیس رقم خورد

قلم می زدم _

آنگاه

روحمان را برهنه کردیم

و تمام دره را بی واژه درهم آمیختیم

چرا که درسهم ما

عشق شک برانگیز است 

 و حتی زیبایی بی رحم دره شک برانگیز است

و حتی زنده جهیدنمان از لحظه های اغراق در پایکوبی مستانه  بر کمر این ماران خوش خط و خال

شک برانگیز است!

اینجا تنها، حضوری ایمان می پراکند که

دره را 

به شرط استغنا درسکوت سرشار از افسونش

و عشق را

به شرط خلوص بی هراس و بی کلام  روح من و یاد تو

آسان می کند.


دره اسپیران


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد