و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

و خدا راز نامها را بر من گشود

و من راز نامها را سر کشیدم

آسانتر

به نام خدا



خدا را

چه قدر آسان می نمود

از گول اشک سیر نوشیدن

شکستن

و به مکر تمجید آرزومندش کردن

که منظره ی زیبا ترش خواندی؟

نگاه من چه قدر سختتر بود ؛که چشمانت که هیچ؛

به یاد واژه هایت حتی نیفتادم؟


نظرات 4 + ارسال نظر
تداعی پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ب.ظ

اینم آسانتر

irangif پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 ب.ظ http://www.irangif.ir

سلام
وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.

جذابترین عکس متحرک.
http://www.irangif.ir/

[ بدون نام ] یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:30 ق.ظ

شاید همین تلاشم برای پی بردن به عمق حست باعث میشه از شعرهات لذت ببرم...و این مسلمه که فقط افراد خاصی میتونن از شعرات لذت ببرند که تو اون سطح و تو اون احساس باشن.

ممنون

[ بدون نام ] یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:35 ق.ظ

این نهایت لطف خداست که به این راحتی میتونی احساساتت رو به کلمه بدل کنی. خیلیا آرزوشو دارن ولی این استعداد رو ندارن.. من قبلا نثر هاتم خوندم..یه متن در مورد شاملو از زبان یک خودکار نوشته بودی...یادته؟...واقعا بینظیره و همین متن باعث شناخت من از شما شد البته پس از پنج سالی که باور نداشتم کسی تو این شهر بتونه یه همچین چیزی بنویسه..واقعا قدر خودتو بدون!...امیدوارم به زودی نثر های شیرینتو هم بخونم.!

به یادمه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد